نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
پژوهشگاه بین المللی المصطفی- قم
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه و بیان مساله:
در فرهنگ اسلامی، خانواده مهمترین نهاد اجتماعی است که در آن ارزش های اخلاقی، باورهای دینی و هنجارهای اجتماعی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد. از این رو، اسلام برای حفظ قداست و ارزشمندی خانواده برنامه ریزی های بسیار دارد و همه تلاش خود را به کار می گیرد تا خانواده از استحکام و پایداری لازم برخوردار بوده و روابط عاطفی بین همسران به صورت معقول و منطقی شکل بگیرد. از مهمترین برنامه هایی که اسلام برای استحکام خانواده و بهبود روابط عاطفی همسران در نظر گرفته می توان به پاکسازی محیط خانواده و جامعه از آلودگیها، تشویق نسل جوان به ازدواج، حفظ و رعایت اخلاق، روابط سالم و سازنده بین همسران و تربیت نسل پاک و صالح اشاره کرد. در گذشته سطح پایبندی خانواده ها به این موارد بیشتر بود. این در حالی است که خانواده ها در دهه های اخیر و عمدتا تحت تاثیر فرهنگ غربی دچار تغییرات جدی شده است (آزاد ارمکی، 1389؛ زکی، 1390).
ریشه های اصلی این موضوع را باید در جامعه غرب جستجو کرد. به نظر می رسد از میان تغیرات فرهنگی صورت گرفته در جامعه غرب، تغییرات به عمل آمده در نهاد خانواده، یکی از مهمترین آنها بوده است(مکینزی[1]، 2020). شاید بتوان گفت امروزه خانواده به معنایی که ما از آن می فهمیم در غرب وجود ندارد. یکی از مهمترین نشانههای خانوادهی غربی گرایش به زندگی بدون فرزند است (برناردی[2] و کیم، 2017؛ راساک[3] و اولادیپو[4]، 2017). شواهد نشان می دهد که در کشورهای غربی از تعداد کودکان مدام کاسته میشود. برای مثال خانواده هایی که در گذشته بهطور متوسط شش فرزند به دنیا میآوردند با تأثیر پذیری از انقلاب صنعتی در غرب و همراه با گسترش وسایل و فنون کنترل بارداری، این رقم به دو یا حتی یک فرزند کاهش یافته است (پیترسون[5]، 2015؛ شاویت[6]، 2017). بسیاری افراد علاقمندند بدون فرزند زندگی کنند چون نمی خواهند به اجبار سبک زندگی شانرا تغییر دهند؛ زیرا بچه دار شدن باعث محدود شدن آزادی و تحرک آنان می گردد، محدودیت های مالی ایجاد می کند و مانع طرحها و برنامه های شغلی می شود. بنابراین، کاهش نرخ باروری می تواند تا حدودی نشان دهنده سقوط ارزشهای مرتبط با فرزندآوری باشد (چیل، 1388، ص131).
یک بخشی دیگر از آن چه در جامعه اتفاق افتاده است، نتیجه مستقیم اندیشه های فمینیستی است. از دیدگاه فمینیسم، تصمیم برای بی فرزند ماندن نوعی زندگی انتخاب شده از سوی خود فرد محسوب می شود (کورل[7]، 2010). در نسل های گذشته زندگی یک زن همراه با نقش مادری تعریف می شد ولی در حال حاضر، این نقش به گونه دیگری رقم خورده است(گیلسپی[8] 2003). هم چنین یک پدیدهی رایج در غرب مسأله ی سقط جنین است. طرف داران فمینیسم طی دهه های اخیر کوشش های جدی در جهت آزادی سقط جنین به عمل آورده اند. از نظر آنها بر خلاف این پندار که زنان می توانند با خودداری از رابطه ی جنسی از حاملگی ناخواسته اجتناب ورزند، واقعت های موجود حاکی از آن است که احتمال تجاوز به زنان توسط ناآشنایان، دوستان، بستگان و حتی شوهران کنترل زنان بر حیات جنسی آنها را به پایین ترین حد رسانده است. بنابراین، دسترسی آزاد و آسان به امکانات سقط جنین می تواند ستم جنسی علیه زنان را تا حدودی کاهش دهد (شروین[9]، 1998، ص264). تحت تاثیر تفکرات فمینیستی زنان حاضر نیستند بچه دار شوند، زیرا آن را عمل غیر مسئولانه می دانند. امروزه در غرب، فرزند پدیده منفی و مزاحم به حساب میآید (کانکیان و رید، 2021) و شگفت این که مردم به حیوانات بیشتر از فرزند دل خوش کرده اند.
سازمانهای بینالمللی سیاستهای مورد نظر خود در زمینه کنترل بارداری را با استفاده از فضای مجازی و رسانه ها (مطبوعات، رادیو، تلویزیون) تبلیغ و ترویج میکنند و ارزشهای اعتقادی مردم را مورد تهاجم قرار میدهند. گاهی برای توجیه دینی این سیاست ها و برنامه ها از عالمان دینی در کشورهای اسلامی بهره می جویند و تلاش میکنند به کمک آنها وانمود کنند که جلوگیری از بارداری با آموزه های اسلامی منافات ندارد! یکسری سیاست های مغرضانه نیز از سوی کشورهای استکباری جهت وارد شدن فشار اقتصادی بر خانوادهها در نظر گرفته شده است(علیئی، 1394) که از طریق آن القا میشود همه این مشکلات ناشی از فرزندآوری است.
در سالهای اخیر، در ایران نیز با توجه به وضعیت اقتصادی و اجتماعی از یک سو و تبلیغاتی که در زمینه کاهش فرزند صورت گرفته از سوی دیگر، برخی خانواده ها تمایل پیدا کرده اند فرزند کمتری داشته باشند. این روند با بِرند شدن شعار "فرزند کمتر، زندگی بهتر" از سوی دولتمردان در یک دوره تاریخی، به اوج خود رسید. بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال 1390، میزان باروری کل در کشور به کمتر از 1/2 فرزند به ازای هر زن کاهش یافته و این روند کاهشی تا سال1395 ادامه داشته است (فتحی و همکاران، 1398). علاوه بر این، نتایج مربوط به سه سرشماری سالهای 1375، 1385 و 1390 حاکی از گرایش به تک فرزندی است. جالب توجه اینکه مردان بیشتر از زنان به تک فرزندی علاقه نشان داده اند (خلج آبادی و سرایی،1395). در سالهای اخیر، گرایش به تنها زیستی(زندگی بدون فرزند) نیز در خانواده ها رواج یافته است. پژوهش ها نشان میدهد تعداد زوج هایی که بدون فرزند در کنار یکدیگر زندگی می کنند، رو به افزایش است (قهفرخی، 1398).
علاوه بر فشارهای بیرونی و بین المللی خود افراد نیز به دلایل مختلف از داشتن فرزند اجتناب می کنند. پژوهش ها نشان می دهد یکی از دلایل اصلی گرایش به اجتناب از داشتن فرزند، رفاه زدگی و خوشگذرانی است (پروینیان و همکاران، 1397). در واقع، سبک زندگی غربی، همگام با پیشرفت تمدن مادی مدرن، گسترش عالمگیر یافته و غرب گرایی موجب شده است که از نقش مثبت فرزندان در فرهنگهای دیگر نیز کاسته شود. به عنوان مثال، علاقه به داشتن فرزند که در فرهنگ سنتی و دینی موجب افزایش همبستگی بود، تا حدود زیادی امروزه از بین رفته است. تأثیر پذیری از فرهنگ غربی در ایران باعث شده که میانگین فرزندان هر خانوار از6 نفر در سالهای دهه 1940 به سه نفر در سال 1375 و یک فرزند در سال1391 کاهش یابد. برخی نظرسنجی ها در سالهای اخیر نشان دادهاند که 3/1 درصد از خانواده های بررسی شده گرایش به بی فرزندی دارند(مشفق و غریب عشقی، 1391). منتظری (1395) در پژوهشی روی 20935 نفر از شهروندان متاهل از سراسر ایران به این نتیجه دست یافت که فقط 8/31 درصد از پاسخگویان به فرزند آوری تمایل داشته و مابقی آن ها به فرزندآوری تمایل ندارند. تغییری که در نگرش به فرزند ایجاد شده، در واقع ناشی از این بینش خاص غربی است که اقتصاد و خوشگذرانی و زندگی مرفه را هدف نهایی میدانند و هر چه را که مانعی در راه آن محسوب شود از میان برمیدارند. شاید انگیزه اکثر افراد غرب زده در این مسئله با انگیزه اعراب جاهلی که از ترس مسائل مالی به عنوان یکی از دلایل، دختران و فرزندان خود را زنده به گور میکردند (اسراء، 31) فرقی نداشته باشد.
عوامل بازدارنده فرزندآوری در پژوهشهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته و مواردی هم چون ارزش شدن کم فرزندی (رضوی زاده و همکاران،1394)، ترس از مسئولیت والدگری، محدودیت های اجتماعی فرزندان برای والدین، هزینه های زیاد فرزند دار شدن (حمیدفر و همکاران، 1396)، مشکلات اقتصادی (حایری مهریزی و همکاران، 1396)، به خطر افتادن زیبایی و تناسب اندام، پذیرش اجتماعی و نهادینه شدن کم فرزندی در جامعه (آقایاری و همکاران، 1395)، روحیه فردگرایی (رستگار خالد و همکاران، 1396)، ادامه تحصیل، اشتغال زنان، شهرنشینی (شجاعی و یزدخواستی، 1396)، تفکر سکولار، نگرش جنسیتی برابرگرا و فمینیستی (صادقی و طریقتی، 1396)، نگرانی از عدم تامین آینده تحصیلی و شغلی فرزندان، افزایش مشکلات اقتصادی (ترکیان و همکاران، 1398) در این زمینه به دست آمده است.
برخی دیگر از خانواده ها به خاطر مشکلات تربیتی از داشتن فرزند امتناع میورزند (عبداللهی و رحیمی، 1396). بیماریها، اختلالات روانی و بزهکاریهای اجتماعی از دیگر عوامل رویگردانی والدین از داشتن فرزند است (شاکری نژاد و ساکی، 1395). وقتی دست اندرکاران بهداشت روانی آمار های وحشتناک و روز افزون کودکان و نوجوانانی را که دارای مشکلات عجزآور روحی و روانی هستند، ارائه می دهند، یا آنهایی را که قربانی اعتیاد میشوند یا دست به خودکشی میزنند، اظهار می کنند که همه اینها تقصیر پدر و مادرهاست. رهبران سیاسی و مأموران قانون نیز پدر و مادرها را برای پرورش نسلی ناسپاس، عصیانگر، معترض، هیپی و خرابکار سرزنش میکنند. بنابراین، داشتن فرزند و به عهده گرفتن مسئولیت کامل جسمی و روانی او و بزرگ کردن وی به عنوان فرد سالم و کارآمد، هماهنگ با اجتماع و مسئولیت پذیر باری بسیار بزرگ را به دوش والدین میگذارد؛ چیزی که اکثر والدین آمادگی آن را ندارند و در نتیجه از اصل داشتن فرزند صرف نظر میکنند.
هم چنین، در پژوهشی که از سوی مرکز پژوهش های مجلس به منظور بررسی عوامل بازدارندهی فرزندآوری در سال 1396 انجام شد به ترتیب نگرانی از آینده شغلی فرزند (76%)، مشکلات اقتصادی (71%)، درآمد ناکافی (68/67)، کفایت تعداد فرزندان فعلی (6/.7)، مشکل مسکن (6/59)، عدم آمادگی برای تولد فرزند جدید (5/53)، ترس از زیاد شدن فرزند (3/25)، نگرانی سلامتی مادر با افزایش فرزندان (4/27)، اشتغال و مسئولیت های اجتماعی (3/21) به عنوان مهمترین عوامل بازدارنده فرزندآوری در ایران شناخته شده است (تسنیم، 27 آبان 1399). به گفتهی کارشناسان، اگر اوضاع به همین صورت ادامه پیدا کند ایران تا 30 سال آینده پیرترین کشور جهان خواهد بود.
با وجود این که گرایش به فرزندآوری در بسیاری خانواده ها کاهش یافته و افراد علاقه ای از خود نشان نمی دهند، در آیات و روایات به آن توصیه و سفارش شده است. محتوای برخی روایات ناظر به تکثیر کمی اولاد است. به عنوان مثال، از رسولخدا (ص) نقل شده که فرمود: با دختر باکره ای که فرزند زیاد می آورد، ازدواج کنید و با زن زیبای نازا ازدواج نکنید؛ زیرا من به فزونی تعداد شما در قیامت مباهات می کنم (کلینی، 1405،ج5، ص[10]222). در حال حاضر، تصمیم به فرزند آوری بر مبنای رفع و کاهش یکسری نیازهای درک شده بوده و معمولا زیانهای فرزندآوری ناتوان کننده به نظر می رسد. این در حالی است که طبق روایات ارزش فرزندآوری برای خانواده بیشتر از هزینه های آن است. بنابراین، هر اندازه ارزشهای مثبت وجود فرزند و نگرش مثبت نسبت به فرزند در خانواده بیشتر باشد، تمایل به فرزند آوری نیز بیشتر خواهد شد. مساله اصلی پژوهش حاضر این است که فرزند چه کارکردهای مثبت می تواند برای خانواده داشته باشد و نقش آن در بهبود روابط همسران و استحکام خانواده چیست؟
پیشینه پژوهش
در باره آثار و فوائد فرزندآوری در خانواده تحقیقات مختلفی انجام شده است. ماکسول[11] و مونت گومری[12] (1969) در بررسی های خود نشان دادند که فرزندآوری تا چه اندازه در بهبود روابط عاطفی همسران و تحکیم خانواده نقش دارد. فروبل[13]، شورتس[14]، الیزابت پی بادی[15] و مونته سوری[16] از جمله اولین افرادی بودند که بر نقش فرزند در پایداری و استحکام خانواده تاکید کرده اند (شجاعی، 1386، ص335). روان شناسان در خانواده درمانی ساخت نگر[17] و سیستمی[18] به روابط خانوادگی و الگوهای تعاملی بین اعضای خانواده پرداخته و روی این نکته تاکید کرده اند که فرزند باعث کارآمدی خانواده می شود (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1388، ص250). سیرز[19] (1991) در پژوهشهای نظام مندی که در باره تاثیرات مثبت فرزند در خانواده انجام داد به این نتیجه دست یافت که نگرش مثبت به فرزند در بهداشت روانی خانواده و غنی سازی روابط عاطفی همسران تاثیرگذار است.
تحقیقات نشان داده است که وجود فرزند در خانواده منجر به تحکیم روابط عاطفی بین همسران می شود (کاوانوف[20] و همکاران، 2017). پرسیان و اسماعیلی (1394)، علوی نژاد (1386) در پژوهشهای خود به نقش فرزند در تحکیم خانواده اشاره کرده اند. از سوی دیگر، کوچکتر شدن خانواده و عدم تمایل به فرزندآوری آسیب پذیری خانواده در برابر بحرانهای اجتناب ناپذیر زندگی مشترک را افزایش می دهد (طاهری، 1393). برخی پژوهشها نشان داده است که ناباروری و اجتناب از فرزندآوری زمینه بروز طلاق عاطفی را فراهم می کند(همان). در برخی پژوهشها ارتباط تعداد فرزندان با استحکام خانواده مورد بررسی قرار گرفته و نتایج نشان داده است که هر چه تعداد فرزندان بیشتر باشد، خانواده از ثبات و پایداری بیشتری برخوردار است. نتایج پژوهش ... نشان داد طلاق در خانواده های بدون فرزند 67 درصد، یک فرزند 20 درصد، دو فرزند 10 درصد و سه فرزند فقط حدود یک درصد بوده است (قاسمی، 1397، ص106). طبق این تحقیقات کاهش فرزندآوری پیامدهای گسترده ای داشته است که یکی از آن پیامدها بی ثباتی و آسیب پذیری روابط عاطفی در خانواده بوده است.
نگرش والدین در فرزندآوری یکی از متغیرهای اصلی و تاثیرگذار است. برخی تحقیقات نشان داده است فرزندآوری در صورتی آثار مثبت می تواند داشته باشد که از روی آگاهی و علاقه ی همسران باشد. در غیر این صورت فرزندآوری می تواند اثر منفی روی سلامت روانی، کیفیت ارتباط و نگرش همسران نسبت به یکدیگر داشته باشد (لوگان و همکاران، 2007، ص8). در بیشتر پژوهش ها با رویکرد تجربی به نقش فرزند و فرزندآوری در خانواده پرداخته شده است. هدف اصلی این پژوهش توصیف و تبیین فرزندآوری بر اساس آموزه های دینی است. امتیاز اصلی پژوهش حاضر این است که نقش فرزند در غنی سازی روابط عاطفی همسران و استحکام خانواده با استنباط از آیات و روایات انجام می شود.
روش پژوهش
روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. این روش معمولا در جایی کاربرد دارد که پژوهشگر علاوه بر تصویرسازی وضعیت موجود به تشریح و تبیین وضعیت مطلوب و دلایل چگونگی و چرایی آن می پردازد(حافظ نیا، 1389، ص71). باید توجه داشت که برای تشریح و تبیین وضعیت مطلوب نیاز به تکیه گاه استدلالی محکمی وجود دارد. در این پژوهش، این تکیه گاه از طریق جستجو در ادبیات و مباحث نظری تحقیق و گزاره های متون دینی در ارتباط با فرزند و فرزندآوری فراهم می شود. بنابراین، فرایند کار به این صورت خواهد بود که ابتدا اطلاعات با مراجعه به منابع اسلامی و روان شناختی گردآوری و سپس با به کارگیری شیوه های مختلف استدلال در راستای هدف تحقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.
یافته های پژوهش
از نظر اسلام، فرزندان از ارکان مهم خانواده محسوب میشوند. در کلمات و سیره ائمه (ع) نگرش مثبت نسبت به فرزند وجود دارد. در روایات از فرزند با تعابیری چون میوه دل و نوره دیده (نوری، 1408، ج15، ص113) مایه خوشبختی (حر عاملی، 1409، ج21، ص357)، کسی که انسان را یاری می کند (کلینی، 1407، ج5، ص258)، مایه پاداش و ثواب اخروی (حر عاملی، 1409، ج21، ص483) و رحمت و غفران الهی (همان، ص357) یاد شده است.
پدر و مادر شدن یک نیاز طبیعی است. از این رو، اندیشه فرزندآوری در منابع اسلامی ستوده شده است. خداوند در وصف مومنان می فرماید: آنها کسانی هستند که در مناجات خویش با پروردگارشان می گویند از همسران ما مایه های نور و روشنایی چشم [کنایه از فرزند] قرار بده (فرقان، 24). در دعای زفاف نیز آمده است: خداوندا! از این وصلت و پیوند، فرزندی عطا فرما که سالم و پاک و باهوش باشد (بروجردی، 1386، ج25، ص420). گرایش به فرزندآوری در همسران نشانه بلوغ فکری و سلامت روانی آنها محسوب می شود. کسانی که علاقه ای به فرزند ندارند از نظر شخصیتی رشد نیافته هستند (عاملی، 1410ق، ج5، ص440).
از نظر اسلام تعداد فرزندان هر چه بیشتر باشد، بهتر است. از این رو، در روایات به فرزندآوری زیاد، سفارش شده (قمی،1414ق، ج3، ص509) و در کتاب وسائل الشیعه بابی با عنوان: استحباب الاستیلاد و تکثیر الاولاد اختصاص یافته است (حر عاملی، 1409، ج21، ص355). هم چنین، هر کاری که مانع فرزندآوری زیاد می شود، مورد نکوهش قرار گرفته است. یکی از دلایل اصلی توصیه به ازدواج به هنگام و پرهیز از تاخیر آن تا سنین بالاتر (مجلسی، 1403ق،ج16، ص223) می تواند این باشد که فرصت کافی برای فرزندآوری فراهم شود. نکوهش عزل (بیرون ریختن منی از رحم) و جلوگیری از بارداری (کلینی، 1407ق، 2، ص152) نیز بخاطر امکان فرزندآوری بیشتر است.
بر خلاف آن چه در باره اثرات منفی فرزندآوری گفته می شود، در منابع اسلامی برای فرزندآوری یکسری کارکردهای مثبت در نظر گرفته شده است که از آن جمله می توان به غنی سازی روابط همسران اشاره کرد. تولد فرزند احساس ثمر داشتن را برای همسران به همراه دارد. در روایات از فرزند به ثمره وجود والدین تعبیر شده است. امام سجاد (ع) می فرماید: باید بدانی که او از تو و ثمره وجود تو است (ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص263). هم چنین، در روایات خانواده به گلستان و فرزندان به گلهای زیبای آن تشبیه شده است (مجلسی، 1403ق، ج10، ص368). بدیهی است که داشتن ثمرات نیکو، عامل دلگرمی همسران و تداوم حیات مشترک آنها بوده و احساس مثمر ثمر بودن را در آنها به وجود می آورد. از سوی دیگر، در برخی روایات همسران بدون فرزند به درخت بی ثمر تشبیه شده است (پاینده، 1382، ص333). طبق تحقیقات انجام شده یکی از علل عمده جدایی و طلاق در خانواده ها نداشتن فرزند است (شهولی و رضایی فر، 1390).
نظام عاطفی خانواده هسته ای پر تنش، بی ثبات است. ورود فرزند تا حدود زیادی می تواند تنش را کم کرده و ثبات ایجاد کند. دراین وضعیت، همسران روی یک هدف و فعالیت مشترک سرمایه گذاری می کنند. از سوی دیگر، عوامل بی ثباتی با ایجاد تعهدات عاطفی در مورد فرزند کاهش می یابد. وجود فرزند از طریق ایجاد صحنه های شاد و لذت بخش، موجب افزایش خلق مثبت می گردد. نگاه به فرزند می تواند موجب نشاط والدین و احساس مفید بودن و خودکارآمدی آنها شود. هم زمان با تولد فرزند، به زن و شوهری که صاحب فرزند شده اند، مادر و پدر گفته می شود. در نتیجه آنها زندگی خود را معنادار از گذشته می یابند و احساس خودکارآمدی می کنند. بعد ها نیز شنیدن الفاظ مامان و بابا از کودک برای آنها لذتبخش است. تولد فرزندان هم فی نفسه موجب نشاط والدین می شود و هم زوجین از دیدن فعالیت های شیرین و دل انگیز آنها و نگاه کردن به چهره های بشاش و تبسم آفرین فرزندان احساس شادمانی می کنند. در روایتی از امام صادق (ع) نگاه کردن به فرزند یکی از مهمترین عوامل شادی آفرین معرفی شده است(صدوق، 1390، ج1، ص188).
یکی دیگر از کارکردهای فرزند، توسعه ی اقتصادی و برکت در خانواده است. طبق آیات و روایات ازدواج و فرزندآوری نه تنها عامل مشکلات معیشتی نبوده بلکه عامل زمینه ساز بی نیازی و برکت در خانواده است (نور، 32). امام صادق (ع) می فرماید: الرزق مع النساء و العیال (حرعاملی، ج20، ص43)؛ روزی با زن و عیال است. کلمه "عیال" در این روایت، شامل فرزندان هم می شود. هم چنین، رسولخدا (ص) می فرماید: بیت لاصبیان فیه لابرکه فیه (پاینده، 1382، ص374)؛ خانه ای که کودک در آن نیست، برکت در آن نیست. در جایی دیگر، رسول خدا (ص) می فرماید: هر اندازه افراد خانواده بیشتر شوند، روزى نیز فزون تر خواهد شد (همان[21]). در روایات، خودداری از بچه دار شدن به خاطر مشکلات اقتصادی، نشانه بی اعتمادی و بدبینی به خدا معرفی شده است(حویزی، 1415ق، ج3، ص595[22]). یکی از اصحاب امام کاظم (ع) می گوید: به آن حضرت نامه نوشتم که حدود پنج سال است از طلب بچه خودداری کرده ام و این بدان سبب است که همسرم از این کار ناراضی است و می گوید تربیت و نگهداری فرزندان به علت کمبود مالی مشکل است. نظر شما چیست؟ امام در پاسخ به من نوشت: در پی فرزند باش؛ زیرا روزی آنها را خدا می دهد (کلینی، 1407، ج6، ص3[23]). طبق منطق اهل بیت(ع) باید با توکّل بر خدا و عزم بر تلاش و کوشش برای تأمین رزق حلال، از این دغدغه ها گذر کرد.
برای آنکه زوجین انتظارات خود و دیگران را برآورده کنند و به ارزشها و هدفهایی که لازمه زندگی سعادتمند است نایل آیند، نیاز به تلاش برای داشتن فرزند دارند، و این به نوبه خود باعث تقویت عزت نفس در زوجین میشود. بر اساس آموزههای دینی، احساس عزت نفس در خانوادههای دارای فرزند بیش از خانواده های بدون فرزند است. رسول خدا (ص) می فرماید: ما ولد فی اهل بیت غلام الا اصبح فیهم عزلم یکن (حفنی، 2004، ج2، ص2047)؛ در هیچ خانواده اى پسرى [فرزندی] زاده نشده، مگر آن که عزّتى یافتند که پیش از آن نداشتند. این تعبیر، به صراحت، نقش فرزند در ایجاد و تقویت عزت نفس والدین را نشان میدهد. تحقیقات تجربی نیز حاکی از آن است که کودکان به میزان قابل توجهی عزت نفس والدینشان را تحت تأثیر قرار میدهند (فورنهام و چینگ[24]، 2000).
هم چنین، هر خانوادهای برای آنکه بتواند وظایف خود را به درستی انجام دهد، ساختی را بوجود میآورد. این ساخت ممکن است خانواده را به واحدی کارآمد یا ناکارآمد تبدیل کند. کارآمدی در خانواده برحسب اینکه تا چه اندازه الگوهای خانواده در کسب هدف های آن مؤثر و سودمند واقع شدهاند، سنجیده می شود (پیزین[25] و همکاران، 2007). در فرهنگ اسلامی هسته اول خانواده را مرد و زن تشکیل میدهند و وجود فرزند آن را کارآمد میسازد. نقش فرزند در کارآمدی خانواده به حدی است که عدم وجود فرزند در خانواده با واژه هلاک تعبیر شده است.
از دیگر مزایای فرزندآوری، تحقق بخشیدن به امیدهای والدین در دوران پیری و کهنسالی است. خانواده هایی که بدون فرزند هستند دوران پیری را با حمایت کمتری پشت سر می گذارند و بیشتر از احساس تنهایی رنج می برند. زکریا (ع) در هنگام پیری از خداوند درخواست فرزند کرد (مریم، 5 و 6). حضرت ابراهیم (ع) نیز از نداشتن فرزند در دوران پیری اندوهگین بود که خداوند اسماعیل و اسحاق را به او عطا کرد. بعد از آن ابراهیم (ع) به خاطر فرزند دار شدن به حمد و ستایش خداوند پرداخت (ابراهیم، 39). امام حسن عسکری (ع) فرزند را بهترین یار و مددکار انسان معرفی کرده و خوار و نگون بخت از نظر او کسی است که فرزندی نداشته باشد (حر عاملی، 1406، ج21، ص360). داشتن فرزند می تواند امید به زندگی را در والدین افزایش دهد. تحقیقات نشان داده است خانواده های دارای فرزند نسبت به خانواده های بدون فرزند از سطح امید به زندگی بالاتری برخوردارند. مک آردل و همکاران (2006) در پژوهشی دریافتند طول عمر پدران با افزایش تعداد فرزندان 23/0 و طول عمر مادران با افزایش تعداد فرزندان 32/0 به ازای هر فرزند افزایش می یابد.
طبق یافته های این پژوهش، وجود فرزند در خانواده قوی ترین اثر را بر بهبود روابط عاطفی همسران و استحکام خانواده دارد و محرومیت از آن بسیار آشفته ساز است. فرزندان موجب شادمانی، خلق های مثبت قوی، دریافت حمایت های مادی و معنوی، خودکارآمدی و پیشگیری از تنهایی می شود.
وجود فرزندان نه تنها شالوده زندگی دنیا را بهبود می بخشد، بلکه عامل موثری در رشد و تعالی معنوی والدین بعد از مرگ نیز خواهند بود. اسحاق ابن عمار از امام صادق (ع) نقل می کند که شخصی می گفت: در داشتن فرزند بی علاقه بودم، هنگامی که توفیق وقوف در عرفات را پیدا کردم در کنارم جوانی را دیدم که دعا می کرد و اشک می ریخت و می گفت: والدیّ والدیّ فرغبنی فی الولد حین سمعت ذلک (حر عاملی، 1406ق، ج21، ص355)؛ پدر و مادرم!، پدر و مادرم! وقتی این را شنیدم علاقمند به داشتن فرزند شدم. پدران و مادرانی که از دنیا رفته اند از عبادت، مناجات و کار های خوب فرزندان خود در دنیا بهره مند می شوند. از نظر رسولخدا (ص) پنج نفر هستند که از دنیا رفته اند ولی پرونده عمل آنها بسته نشده است و همیشه به آنها ثواب می رسد: 1-کسی که درختی کاشته باشد، 2- کسی که چاه آبی برای مردم حفر کرده باشد، 3- کسی که مسجدی ساخته باشد، 4- کسی که قرآنی نوشته باشد و 5- کسی که فرزند یا فرزندان شایسته ای از او به جای مانده باشد (مجلسی، 1403ق، ج104، ص97). فردی را تصور کنید که با کوله باری از گناه و معصیت از دنیا رفته باشد. در چنین وضعیتی احساس یک بیگانه متافیزیکی را خواهد داشت. حال اگر این شخص فرزند یا فرزندانی داشته باشد که مدام در حق او دعا کنند و خیر و نیکی به او برسانند، بدون شک برای او اتفاق لذتبخش و خوشایند خواهد بود (حر عاملی، 1406ق، ج21، ص356). بنابراین، اثرات مثبت فرزندآوری به زندگی دنیا محدود نمی شود بلکه به زندگی پس از مرگ نیز گسترش می یابد.
بحث و نتیجه گیری
بر اساس یافتههای بدست آمده از پژوهش حاضر و ارتباط آن با نتایج مطالعات وتحقیقات انجام شده در روانشناسی، حضور کودکان در خانواده بر حالات روانی والدین، جامعه پذیری، اعتماد به نفس، تقویت عزت نفس، احساس مثمر ثمر بودن و کارآمدی و تداوم حیات خانواده تأثیر مثبت دارد. فرزند به خانواده صفا و صمیمیت خاصی میبخشد و پیوند زناشویی را مستحکم میکند. در مقابل، تنها زیستی و خودداری از داشتن فرزند باعث اختلال در کارکرد خانواده شده و آثار منفی بسیاری بر حالات روانی والدین به همراه دارد.
خود داری از داشتن فرزند گرایشی است که با تاثیرپذیری از فرهنگ غرب به وجود آمده و در حال تبدیل شدن به یک نوع سبک زندگی است (کریِن فیلد[26] و کونیتزکا[27]، 2017). برخی تحقیقات آثار منفی و زیانبار کنترل بارداری را مورد توجه قرار داده و افزایش بی فرزندی را به منزله رشد جامعه فردی و نوعی خودمحوری توصیف کرده اند (سیگیل، 2013). در سطح اجتماعی زنان بی فرزند مسئول پیری سریع جمعیت و پدید آمدن پوسیدگی سیستم های تأمین اجتماعی شناخته می شوند (فوکوس[28]،2013؛ لاست[29]، 2013). تحقیقاتی که با رویکرد روان شناختی و با هدف بررسی آثار فرزندآوری در خانواده انجام شده است، اثرات منفی بی فرزندی و تک فرزندی را بر کاهش انسجام خانواده، عدم سرزندگی و نشاط، احساس ناامیدی در زندگی و حرمت خود پایین والدین نشان داده اند (لیسن[30] و بلانتون[31]، 2001).
از نظر اسلام پدر و مادر شدن یک نوع نیاز است. این یافته با برخی تحقیقات در روان شناسی هم سویی دارد. از نظر هرن[32] پدر یا مادر بودن با احساس ترین تجربه انسان است. هیچ کس تا وقتی بچه دار نشود و او را عاشقانه دوست نداشته باشد، نمی تواند معنای واقعی زندگی را درک کند (کانفیلد، 1382، ص11). از سوی دیگر، بی فرزندی در خانواده ها یک فضای خالی را به وجود می آورد و باعث تضاد می شود. پژوهش ها نشان داده است که فرزندان با تولد خود افق تازه ای را در پیش روی والدین قرار می دهند و موجبات رشد و تعالی در خانواده را فراهم می کنند (میلکی و همکاران، 2008). از این رو، روان شناسان خانواده ها را به فرزندآوری تشویق و ترغیب کرده اند.
برآورده شدن انتظارات والدین و تقویت عزت نفس آنان یکی دیگر از کارکردهای مثبت فرزند در خانواده محسوب می شود. زن و مرد انتظار دارند که پس از ازدواج صاحب فرزند شوند و در موارد بسیاری این امر خود انگیزه ازدواج است. پدر و مادر عروس و داماد و خویشان و آشنایان نیز به گونهای عمل میکنند که بیانگر چنین انتظاری است و انتظاراتی از این دست، در صورتی که به موقع رفع نشود موجب ارزشیابی منفی دیگران و در نتیجه خود پنداره منفی و عزت نفس پایین در زوجین میشود. در این صورت تصویری که آنها از خویشتن دارند، بطور ضمنی در همه واکنشهای ارزشی آنان تجلی میکند. درصد افرادی که در جهان از نداشتن فرزند رنج میبرند و مبتلا به بحران عزت نفس هستند قابل توجه است. این افراد کسانی هستند که تحمل تنهایی را ندارند، دائماٌ احساس یک نیاز توام با فشار برای داشتن فرزند دارند، اعتماد به نفس خود را در مقابل این وسوسه ذهنی که « دیگران درباره آنها چه فکر میکنند» از دست میدهند، و گاه و بیگاه احساس غم و اندوه و ناکامی و حیرت میکنند. هانسین[33] و همکاران (2009) در پژوهشی دریافتند زنان بدون فرزند رضایت از زندگی و عزت نفس پایین تری دارند. برخی تحقیقات هم نشان داده است عزت نفس والدین بعد از تولد فرزند شان به صورت قابل توجهی افزایش می یابد (وینزیل[34]، 2021).
یافتههای پژوهشی و مشاهدات بالینی حکایت از آن دارد که عدم حضور فرزند در محیط خانواده، یکی از عوامل ناپایداری در زندگی مشترک است (فروتن، 1392). فرزند، مخصوصاٌ فرزند خردسال به منزله پیوندی است بین مادر و پدر و از این رو بی فرزندی وحتی کم فرزندی باعث تزلزل خانواده میشود. در پژوهش هایی که به بررسی علل طلاق پرداخته شده، یکی از علل بارز آن نداشتن فرزند ذکر شده است. هر چند که ممکن است زوجین خود تصمیم به نداشتن فرزند گرفته باشند، و یا به دلیل وجود مشکلات ژنیتیک و یا بیماریهایی که منجر به عدم باروری شده است، توان تولید نسل را نداشته باشند.
با توجه به نقش مثبت فرزند در استحکام و تداوم حیات خانواده، تصمیم به داشتن فرزند در برخی از فرهنگها رو به افزایش گذاشته است و حتی برخی از خانواده های بی فرزند اقدام به پذیرفتن فرزند خوانده میکنند. «پدر یا مادر خوانده اینترنتی» اصطلاحی است که در سالهای اخیر رواج یافته و برخی از پژوهشها نشان داده است زنان و مردانی که ارتباط دائم و منظمی با فرزند خواندههایشان از طریق فضای مجازی دارند، از شادابی و نشاط و سلامت روانی بیشتری برخوردارند (گویرتز[35]، 2009).
از دیگر مزایای داشتن فرزند، تحقق بخشیدن به امید های والدین در دوران سالمندی و پیری آنها است. تحقیقات نشان می دهد داشتن فرزند میتواند «امید به زندگانی» را در والدینی که دارای فرزند هستند، افزایش دهد. در خانواده های فاقد فرزند، معمولاٌ امید به زندگانی در زن و شوهر چندان چشمگیر نیست، و یا هنگامی که والدین فرزندان خود را به گونهای تربیت نکردهاند که در آینده یار و یاور آنان باشند نیز میزان امید آنان به زندگی چندان زیاد نیست. بنابراین، اگر والدین بخواهند که فرزندانشان در آینده از ایشان دستگیری کنند و با آنان مهربان باشند (کریوینفیلد، 2017[36]،ص351). طبق آموزه های اسلامی والدین باید به تربیت اخلاقی فرزندان خویش توجه بیشتری نمایند و با آنان مهربان و صمیمی باشند. چنین فرزندانی میتوانند در زندگی آینده والدین نقشآفرین باشند و در دوران کهولت و ناتوانی از آنان حمایت کنند. آنان که فاقد فرزند هستند، معمولاٌ دوران پیری را با حمایت کمتری پشت سر میگذارند و از احساس تنهایی، بیشتر رنج میبرند و گاه از تصمیم قبلی خود مبنی بر نخواستن فرزند دستخوش احساس پشیمانی میشوند. البته در برخی موارد به خاطر فراهم نبودن شرایط لازم، والدین از داشتن فرزند محروم میشوند که در این صورت نیز در دوران کهولت احساس تنهایی خواهند کرد.
فهرست منابع
[36] - Kreyenfeld, M., & Konietzka, D. (2017). Childlessness in Europe: Contexts, causes, and consequences (p. 367). Springer Nature.